تکپارتی: هیچوقت نمیخواستم...
ملاقتی دوباره...
با همون چشمای سیاه...
همون چشمایی که اولین بار عاشقشون شدم...
و قلبم هنوز تند میزنه...
با اینکه دو ساله ندیدمش
قیافه اش سرد بود
چشمشاش بی احساسی رو نشون میداد
قدم به سمتش برداشتم. هیچوقت جدایی رو دلم نمیخواست
تو چشماش خیره شدم
هنوز میدرخشید
یورا : اینجا چیکار میکنی؟
جونگ کوک : به چیزی دلخوشی نکن اومدم مدارکو بردارم و برم
یورا : الان که دستته چرا وایسادی؟
جونگ کوک : چیه؟ با اون نگاهت چیو میخوای بگی؟
یورا : نمیخوای برگردیم؟ دوباره مثل قبلنا؟
جونگکوک : دلیلی برای اینکار نمیبینم
هیچوقت دلیل جداییمون رو نگفت. فقط منو با یه قلب شکسته گذاشت و رفت
یورا : مگه من چیکار کردم؟ من فقط عاشقت بودم
جونگکوک : برام مهم نیست. من بهت حسی ندارم. بزار به حال خودم خوش باشم
و سوار موتورش شدو رفت
بغض لعنتی گلومو پر کرده بود
یه قطره اشک ناخوداگاه سر خرد
جونگ کوک
از گوشه ی چشمم نگاهی بهش کردم
دلم لرزید.
موتور رو با تمام سرعت روندم تا دیگه تحملم به سر رسید و به ی کوچه رسیدم
پیاده شدمو بهش تکیه دادم
آره... گریه ام کردم
برای دروغ گفتنم گریه کردنم
برای این دروغ دو ساله که باعث شدو دل دخترکمو بشکونم
بی دریغ گریه میکردم و پشیمون بودم.
فقط دلم دخترکمو میخواست..
جونگکوک : ببخشید... ببخشید... هیچوقت اینو نمیخواستم... معذرت میخوام... معذرت میخوام که ترکت کردم...
با خودش زمزمه میکرد..
بعضی وقتا انقدری عاشقشی که هر کاری برای برای محافظت ازش میکنی،
عشق زخمی رو توی دلت حک میکنه...
که هر کاری بکنیش یادت نمیره...
با همون چشمای سیاه...
همون چشمایی که اولین بار عاشقشون شدم...
و قلبم هنوز تند میزنه...
با اینکه دو ساله ندیدمش
قیافه اش سرد بود
چشمشاش بی احساسی رو نشون میداد
قدم به سمتش برداشتم. هیچوقت جدایی رو دلم نمیخواست
تو چشماش خیره شدم
هنوز میدرخشید
یورا : اینجا چیکار میکنی؟
جونگ کوک : به چیزی دلخوشی نکن اومدم مدارکو بردارم و برم
یورا : الان که دستته چرا وایسادی؟
جونگ کوک : چیه؟ با اون نگاهت چیو میخوای بگی؟
یورا : نمیخوای برگردیم؟ دوباره مثل قبلنا؟
جونگکوک : دلیلی برای اینکار نمیبینم
هیچوقت دلیل جداییمون رو نگفت. فقط منو با یه قلب شکسته گذاشت و رفت
یورا : مگه من چیکار کردم؟ من فقط عاشقت بودم
جونگکوک : برام مهم نیست. من بهت حسی ندارم. بزار به حال خودم خوش باشم
و سوار موتورش شدو رفت
بغض لعنتی گلومو پر کرده بود
یه قطره اشک ناخوداگاه سر خرد
جونگ کوک
از گوشه ی چشمم نگاهی بهش کردم
دلم لرزید.
موتور رو با تمام سرعت روندم تا دیگه تحملم به سر رسید و به ی کوچه رسیدم
پیاده شدمو بهش تکیه دادم
آره... گریه ام کردم
برای دروغ گفتنم گریه کردنم
برای این دروغ دو ساله که باعث شدو دل دخترکمو بشکونم
بی دریغ گریه میکردم و پشیمون بودم.
فقط دلم دخترکمو میخواست..
جونگکوک : ببخشید... ببخشید... هیچوقت اینو نمیخواستم... معذرت میخوام... معذرت میخوام که ترکت کردم...
با خودش زمزمه میکرد..
بعضی وقتا انقدری عاشقشی که هر کاری برای برای محافظت ازش میکنی،
عشق زخمی رو توی دلت حک میکنه...
که هر کاری بکنیش یادت نمیره...
- ۱.۸k
- ۲۲ فروردین ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۴)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط